سوال ؟!
دیشب باران بود
هوس قدم زدن زیر باران مرا برد به خیابان شهرمان .
دلم در این هیاهو سکوت می خواست .
می خواستم بروم به همان مکانی که همیشه می روم .
همان بارگاهی که دل پر آشوبم را آرام میکند اما نشد ،نطلبید...
...
از خودم پرسیدم : از من در این اینجا و در این لحظه برای سرای باقی
چه چیزی می ماند ؟!
قدم زدنم ؟!
نگاه کردنم ؟!
حرف زدنم ؟!
نفس کشیدنم ؟!
خیس شدن زیر باران ؟!
آرزوهایم ؟!
و یا آنچه به آن می اندیشم و فکرم ؟!
نظرات شما عزیزان: