یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

هيچ

وخوب نگاه كن!
به دور ها ،
به دقيقه هاي مرده ي ديروز ،
به خاطرات آكنده از ميل هاي نا تمام ،
به خاكستر سرد آرزو هاي ناكام ،
و بعد
بنشين و لحظه هاي بيهودگي را
شماره كن و شماره كن و شماره كن
و آن قدر شماره كن تا تك تك سلول هاي هستي ات لبريز شوند از هيچ
و هيچ تو را در آغ.وش بگيرد
و هيچ تو را لمس كند
و هيچ تو را مسخ كند به ديواري
به سنگي ، به چوبي
يا چيزي مثل پاي پوشي از جنس هيچ
كه در مسير بي نهايت افتاده است .

javahermarket

تو هر گز نمي تواني ...

نه، توهرگز وسيع نخواهي شد.
حتي اگر كهنسال شوي هم چون بيدي پير ،
يا لاك پشتي سالخورده ،
يا سنگواره اي متروك ،
نه ، تو هرگز وسيع نخواهي شد ،
حتي اگر تمام كتاب هاي عالم را
شعرهاي هستي را
تمام فكرهاي ممكن را
از بر كرده باشي .
و خوب فكر كن
تو همواره در چاه خودت
در مساحت كوچك سلول خودت
محصور بوده اي
و خواهي بود .
تو هرگز نمي تواني سرك بكشي در روح ديگري ،
در چاه هاي مجاور ،
سلول هاي بي شمار ،
در بيد هاي پير يا لاك پشت هاي سالخورده يا سنگواره هاي ديرينه ،
نه ، تو هرگز نمي تواني .
حتي اگر يكي از آن ها ،
حتي اگر يكي از آن ها ،
درست زير پاي تو باشد
يا كه بالاي سرت .
نه ، تو هرگز نمي تواني .

javahermarket

موزه سالمندان

شنيده بودند
كه هر چيز قديمي
گرانبهاست
با پاهاي خودم
برده بودند براي فروش .
(اما ، سكه ي واخورده ام
خريداري نداشت ،
يغني ، قيمت نمي شد برايش گذاشت
جان مي داد براي نگهداري .)
اين بود
با آنكه
نه عتيقه بودم
و نه قيمتي
نگهداري ام كردند
چرا كه شكستني بودم !

javahermarket

اشك هايمان حرمت دارند



اگر حرمت انسانیت را شکستند ...خود را شکستند

ویا حتی سرت را شکستند ویا دلت را

حرمت اشکت را خودت نگه دار .

خوب حالا سرت را بالا بگیر ،ستون مهر ه ها صاف

،لبخند قشنگی روی لب هایت

سر بالا ، برق چشم هایت از عشق باید باشد نه از برق اشک

هنوز صدای خنده ات می تواند فلک را کر کند.

بپر ،آواز بخوان ...زندگی زیباست

فکر می کنی تا چند صباح دیگر می مانی

بخند وبخندان...

این مردم به اندازه کافی اماده گریستن هستند

وزخم هایشان را مرحمی نیست.

بلند شو وسرافراز وبا غرور اعلام کن

عزیز تو وهیچ کس دیگری ارزش شکستن دلم را ندارید

ومن حرمت اشک هایم را می دانم.

javahermarket

اسيد

عشق
حتي مي تواند
نفرتي باشد
كه يك روز صبح زود
با سيگاري ناشتا روشن مي شود
بارها گفته ام
آنقدر دوستت دارم
كه صداي قدم هاي مردي
در حوالي خانه ات حتي
خوابم را پريشان مي كند
اسيد ندارم ولي كلماتم را
بريده بريده به صورتت مي پا شم
سرخ نمي شوي
تاول نمي زني
اما از صبح فردا
هر كسي گونه هايت را ب بوسد
كلمات مرا مي خواند
من
در تمام معشو قه هايت
تكثير مي شوم

javahermarket

تنگ

آب اين تنگ را عوض كن
يك كاسه باران
يك مشت رنگين كمان
بريز پشت سرم
تا كفترهاي همسايه
در كوچه هاي رنگ ها
جان بگيرند
قد بكشند و بزرگ شوند
تو را با ماهي قرمز
مرا با جعبه مدادهاي بعد ازباران چه كار ؟
نام تو را ناودان ها
نام تو را استكانها مي شناسند
بي چك چك بارن
و چكاچاك بزم هاي شبانه
بي آسمان
كه وارونه در كاسه چشم هات
رنگين كمان را مزه مزه مي كند
نام مرا خم.اري خيابان هاي ...
پسين پنجشنبه هاي باران خورده مي شناسد
من نام ديگر بارانم
نامت را
باران را بريز پشت سرم .

javahermarket

( آتش ) ... ( آتش ) ...

سال ها
سال ها ست غربتم را قامت مي بندم
و خستگي خاطراتم را
با خاكستر جهان
به دريا مي سپارم
فريادها
خاموشي من است
خاموشي من
پريشاني پرنده ها و باران
اي پريزاد پرده نشين !
پنجره ام نيستي
آسمان مني
به همان نامي كه مي خوانمت
بگذار
بگذار دور از روياي ياس ها و مريم ها
دور از انارستان اندوه
به اشاره اي از تو
خيمه هاي جنون را
با لبخندي تاريك روشن كنيم .

javahermarket

چيز هايي كه نگفتم ...

وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست ،
نگفتم : " عزيزم ، اين كار را نكن ."
نگفتم : "برگرد
و يك بار ديگر به من فرصت بده ."
وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه ،
رويم را بر گرداندم.
حالا او رفته ، و من

تمام چيزهايي را كه نگفتم مي شنوم ،

نگفتم : " عزيزم ، متاسفم ،
چون من هم مقصر بودم ."
نگفتم : "اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است ."
گفتم : " اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
من آن را سد نخواهم كرد ."
حالا او رفته ، و من
تمام چيز هايي را كه نگفتم مي شنوم .

او را در آغ وش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم .
نگفتم : "اگر تو نباشي
زندگي ام بي معنا خواهد بود . "

فكر كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد .
اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم .

قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم ."
نگفتم : " جاده بيرون خانه
طولاني و خلوت و بي انتهاست ."
گفتم : " خدا نگهدار ، موفق باشي ،
خدا به همراهت . " او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام آن چيزهايي كه نگفتم زندگي كنم .

javahermarket

هــاهــا ا!!

آدم ها تنــها کـه نـبــاشـنـد ، مـی رونــد ...
تـنـهـا کـه مـی شـونـد ، بـرمــی گـردنــد ...
وقـتـی کـه بـرگـشــتـنـد تـنـها لایـــق یـک جـملـه انـد : هرررررررری!!!


************************
چنــتـاأحــرفای فــان:

چــنـد وقــت پـيــش بـا بـابـام دعـوام شـد، دسـتـشــو بـرد بـالا کــه
بـزنــه تــو صــورتــم...!
مــنـم يـهـــو رفـتــم تـو فــاز هـنـدي گـفـتــم:
بــزن بــابــا..!
بــزن !
بــزن بــذار بـفـهـمــم کـه پــدر بــالا ســرمــه...!
بـزن کـه بـفهمــم هنــوز بــي صــاحــاب نــشــدم...!
بــزن بـابـا!
ودر نـهـايـت نـابـاوري بـابـام زد تـو گـوشـم!


***************************

زنــگ زدم پـشـتـيــبـانــي مـيــگـم: چـرا سـرعــت ايــنـتـرنـتـم کـم شـده؟

مـيــگه: چـون دچـاره کــنـدي سـرعـت شـــده!

گفتــم أجـرت با سـيـد الـشـهدا خــيـالم راحت شد، يــه خـانـوادرو أ نگراني در

اوردي ! پس دليلش اينه! البته خودمم شک کرده بودم!


****************************

يــه زمـانـي تــو مـدرسـه بـا دوسـتـمون هـماهنــگ مـي کـرديـم کـه : تـو اجـازه

بگـيـر بـرو بيــرون منــم 2میــن ديگـه مــيام!

بــعد مـعـلم عـقـده اي مـي گـفـت صـبـر کـن تـا دوسـتـت بـيـاد بـعد بـرو.....

مـن کـه حـلالـشــون نمـي کـنم!!!!!


*****************************

سـلامتــي پـنگـوئــن کـه يـه ذره قــد داره، اما بـازم لاتــي راه مــيـره ....!


*****************************

دقـت کرديــن وقــتي با ماشــين هستــيم
احــساس مـيـکنــيم گـم شــديـم اول ضـبـط مـاشيـن رو کـم مـيـکنيـم!!!


******************************

بـنـده خـدایـی گـف:رفـتـم دنـبالِ خـواهــرم از دانـشـگـاه بـيــارمـش

بــرگشـتنــی گشــت بـهمــون گـيــر داده ، ميــگه خانــوم كـى باشــن؟

منــم بـا حـالـت عصــبانـى مـيـگم خــواهـرمه! مـشـكـلى هـسـت؟

بعــد يهــو خواهــرم ميـگـه :

جـنـاب سـروان دروغ ميـگه !!!

دوسـت دخـتـرشــم ....

ميـگـم دروغ ميـگه بـه خـدا جـنـاب سـروان !

يـارو هـم مــدارك ماشــيـنُو گرفـت گـفــت بيــا كـلانتــرى مــعلوم مـيـشه!!

بـه خـواهـرم مـيــگـم مـرض دارى مـگه؟؟؟؟؟

ميــگـه بـريـم كـلانـتــرى بـعـد بـابـا ايـنـا بـيـان دنـبـالمـون مـأمورِ ضــايع بـشـه يـه

ذره بخـنـديـم :) !

***********************

واس امــرو بســه....مغــسی

javahermarket

خیال روی تو

خیال روی تو در هر طریق همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره تو حجت موجه ماست

ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید

هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

به حاجب در خلوت سرای خاص بگو

فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای

که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست

javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

هيچ

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا