یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دلنوشته

از این شب های بی پایان،
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...

javahermarket

رفتن رسیدن است

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما، در خون تپیدن است

پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه‌ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است

قیصر امین پور

javahermarket

بهترین لحطات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

عاشق بشی...
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره....
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری...
برای مسافرت یه جای خوشگل بری...
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی...
به رختخواب بری و به صدای بارون گوش بدی....
از حموم که دراومدی ببینی حولت گرم گرمه....
آخرین امتحانت رو پاس کنی....
کسی که معمولا زیاد نمیبینیش ولی دلت میخواد که ببینیش بهت تلفن کنه....
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمیکردی پول پیدا کنی....
بی دلیل بخندی....
بطور تصادفی بشنوی که یه نفر داره ازت تعریف میکنه....
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم میتونی بخوابی....
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو یادت میندازه...
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی...
دوستای جدید پیدا کنی...
وقتی “اونو” میبینی تپش قلب پیدا کنی....
لحظات خوبی رو با دوستات سپری کنی....
کسانی رو که دوسشون داری خوشحال ببینی...
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی...
یکی رو داشته باشی که بدونی دوست داره....
یادت بیاد که دوستانت چه کارای ****انه ای کردن و بهشون بخندی….
اینا بهترین لحظه های زندگی هستن قدرشونو بدونیم....
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کردبلکه یه هدیه ست که باید ازش لذت برد

javahermarket

دنيا عوض شده ست

آيين عشق بازي دنيا عوض شده ست

يوسف عوض شده ست، زليخا عوض شده ست



سر همچنان به سجده فرو برده ام ولي

در عشق سالهاست كه فتوا عوض شده ست



خو كن به قايقت كه به ساحل نمي رسيم

خو كن كه جاي ساحل و دريا عوض شده ست



آن با وفا كبوتر جلدي كه پر كشيد

اكنون به خانه آمده اما عوض شده ست



حق داشتي مرا نشناسي، به هر طريق

من همچنان همانم و دنيا عوض شده ست

javahermarket

داستان امتحان دامادها

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد

وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.

دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

javahermarket

خلوت

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شایدو اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

javahermarket

سخن چینان

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم

خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم



سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست

صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم



تا نگویی اشک های شمع ازکم طاقتی است

در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم



چون شکست آینه، حیرت صد برابر می شود

بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم



زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست

کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم

javahermarket

گردش دنیا

وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟

یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟

فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند

javahermarket

سنگ ، کاغذ ، قیچی

میان کوچه ی دنیا قدم ها می زنم شاید


دلش بر روزگار من کمی سوزد به رحم آید




ز بی انصافی دنیا دلم هر روز می گیرد




نگو شادی دلم هر شب فقط غمباد می زاید


میان بازی دنیا نمی دانم چرا هر دم


اگر بختم شود قیچی برایم سنگ می آید


به دل امید ماندن نیست باید قید دنیا زد



ببین پایان شب تار است و ظلمت باز می پاید



اگر بودی اگر می شد کنارم لحظه ای باشی

نمی شد ذکر هر روزم ولی ، اما ، اگر ، شاید

تمام واژه ها منفی ست ، نه ، هرگز ، نمی باید

بیا برگرد و افکارم نما حتماً ، بلی ، باید

ببین تکرار یک حرف است این اشعار ناموزون

کلام آن دم شود موزون که نامت بر زبان آید ...

ساسان مظهری

javahermarket

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران، خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا