یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

آخرین حرف من

آخرین حرف من:

همیشه و در هرحال پروردگار را با صدای آرام و با احترام بخوان.

او قدرت و ظرفیت انجام هرکاری رو داره.

توجه ات رو از خود و خلق برداشته و به وی معطوف کن.

خداوند تو رو عاشقانه و بدون هیچ قید و بندی دوست داره.

و هیچ چیز نمی تونه از شدت این عشق بکاهد.

او در لحظه های خواب و بیداری , اضطراب و آرامش , کار و تفریح و

خلاصه در هر موقعیت و شرایطی مراقب تو و لطفش شامل حال

توست.

به معبود بیندیش , ایمانت رو محکم کن و از او آمرزش بخواه.

همه چیز درست میشه.... همه چیز... همه چیز...

قلبت رو خالی نگه دار،

اگر هم روزی خواستی كسی رو در قلبت جا بدی

سعی كن فقط یك نفرباشه بهش بگو كه:

تو رو بیشتر از خودم و كمتر از خدا دوست دارم ! چون...


به خدا" ایمان و اعتقاد" دارم و به تو "احتیاج و نیاز"

javahermarket

به اندازه نیاز بمیرم...

کاش می شد آدم گاهی



به اندازه‌ی نیاز، بمیرد...

بعد بلند شود




آهسته آهسته




خاک‌هایش را بتکاند




گردهایش بماند




اگر دلش خواست،




برگردد به زندگی...




دلش نخواست،




بخوابد تا ابد




کاش می‌شد گاهی آدم




به اندازه‌ی نیاز




بمیرد...!!

javahermarket

جهنمت...

حالم گرفته از این شهر...

که ادم هایش همچون هوایش نا پایدارند!!!

گاه انقدر پاک که باورت نمی شود!

گاه چنان بی معرفت که نفست می گیرد!!!

خدایا...
در انجماد نگاه های سرد این مردم!!!

دلم برای " جهنمت " تنگ شده است...

javahermarket

درباره ات قضاوت میکنند...

زن که باشی... درباره ات قضاوت میکنند...

 درباره لبخندت که بی ریا نثار هر احمقی کردی... 

درباره زیبایت که دست خودت نبوده و نیست...

 درباره تارهای مویت که بی خیال از نگاه شک آلوده احمق ها از روسری بیرون ریخته اند...

 تو نترس و "زن" بمان...

 احمق ها زیادنند... 

نترس از تهمت های دیوانه های شهر...

 که اگر بترسی رفته رفته "زن" مردنما میشوی...

 و سرگردان و روانی میشوی در این دنیای روانگردان...

 پس بذار بگویند هرچه میخواهند بگویند...

13452853242.jpg

javahermarket

دنياي عجيبي شده است . . .

دنياي عجيبي شده است . . .

براي دروغ هايمان ،

خدا را قسم ميخوريم ،

و به حرف راست که ميرسيم ؛


 
مي شود جان ِ تــو . . .
 

javahermarket

هوای آلوده دلت

این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است ،
خیالش از همه چیز آسوده است اما
دلش در خیالات باطل به خواب رفته است!
هم خواب و هم بیداری ! خواب و بیداری اش مثل هم است ،
تمام فکرش پیش دل است ، تمام ذکرش آه غم است ، تمام حرفها کلام آخر است
قفسی به وسعت یک دنیا ، بی اعتقاد از همه چیز ، در دل او خدایی نیست
از اینکه تنهاست ، تنهاتر است ،
آن گرگ گرسنه از او عاشقتر است ، این خاک آلوده نیز از دلش پاکتر است
فرار از عشق، گریز از انتظار ، نه معتقد است به فردا ،
نه دل بسته است به دیروز، انگار امروز برایش روز آخر است
اگر دستش به غنچه ای برسد ، خشک میشود ،
اگر به گلی خیره شود ، آن گل پر پر میشود،
اگر به چشمه ای برسد کویر همراه او میشود
و این سرنوشت او نیست ، این خواسته ی اوست
به کجا میروی ، با این دل شکسته به کجا مینگری ،
نه دستی است که دستهایش را بگیرد ،
نه چشمی است که با دلسوزی او را ببیند !
چون دلی سوخته تر از قلب او نیست،
آنقدر حقیر است که از نزدیک هم وجودش را نمیتوان دید
این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است
بمان و به امید گذشته ها بنشین ،
تو که فردا را نمیبینی ، همه روزهایت مثل هم است

javahermarket

جمله اصلی: آن مرد آمد

تهران: آن مرد با ماکسیمای مشکی آمد

قم: حاج آقا تشریف آوردند

آبادان: آن مرد با عینک دودی ریبن آمد

زاهدان: آن مرد را کشتند

تبریز: آن مرد یاواش یاواش گلدی

مشهد: آن مرد با شمع آمد

خرم آباد: آن مرد، مرد نیه، انه!

سنندج: آن مرد سبیل دارد

اردبیل: آن مرد بار میبرد

قزوین: آن مرد با لبخند آمد

شیراز: آن مرد حال نداشت نیامد

رشت: آن مرد رفت بابا آمد!

وحیدیه - شهرک وحدت: آن مرد با یک مثقال[...] آمد!

javahermarket

من چقد خوشبختم

من چقد خوشبختم که به او دل دادم

بی هراس و تردید ، باورش می دارم

چه دلی داشت ز من ، نتوان باور کرد

گله هایی می کرد که توانم کم کرد

دوری چند روزه ، چقدر آزارش داد

که غریب و آشنا ، نام مجنونش داد

آن همه شادابی ، از وجودش دست شست

نا امیدی و درد ، روح او را آشفت

گفت که من چون آبم ، او وجودش تشنگی

حس و حال عشق او ، آخر آشفتگی

یعنی او تا این حد به دل من دل بست

که به روی هر کس راه عشقش را بست

حاصل این دوری ، باور قلبم بود

قلب پر دردی که ، در برش سخت آسود

javahermarket

رنگ عشق

خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده


خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده


مه سرد رو تن پنجره ها
مثله بغضه توی سینه ی منه


ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده


بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست


حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو
بد جوری دلتنگ شده...

javahermarket

بیا ای مرگ

بیا ای مرگ امشب راحتم کن سخت دلگیرم

ملول از ننگ هستی هستم و از زندگی سیرم


اگرجان از تن انسان چو بیرون رفت میمیرد

ندارم جانی اندر تن چرا آخر نمیمیرم


گریزانی چرا ای مرگ ای صیاد دام افکن

شکارآمد به پای خود چه غم داری بزن تیرم


بیا دستم به دامان تو دستم را بگیر امشب

وگرنه انتقام زندگی را از تو می‌گیرم


بیا و دست بردار ای فلک از بازی جانم

ورق برگشت بازنده تویی در دور تقدیرم


اگرچه عمر کوتاهم برای عاشقی کم بود

بیا ای زندگی بگذر دم آخر ز تقصیرم

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

آخرین حرف من

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا