دل نوشته دکتر شریعتی
ای که تو آن من دیگرمی
ای تو که آن توی دیگرتم
زاد سفر برگیر و قدم در راه نِه
که من در پایان راه
بی صبرانه منتظر رسیدن توام
(دکتر علی شریعتی)
***********************************
اما اگر آنها نام خویش را به نان فروختند ، من بر آب دادم و پیشتر از خضر و پیشتازتر از اسکندر رسیدم
و اگر آنها لذت بردند من غم آوردم
و اگر آنها پول پرست شدند من بت پرست شدم
و اگر آنها همچون عنصری زرآلات خوان گستردند و از نقره دیگدان زدند، من همچون مولوی در «آفتاب» شکفتم و در خورشید سوختم و سفره از دل گستردم و مائده از درد نهادم و شراب از خون سرکشیدم؛
اگر آنها مرد ابلاغ شدند من مرد داغ شدم
و اگر آنها دل به زندگانی بستند من دل به زندگی بستم
(دکتر شریعتی)
**************************************************************
مرا دلی میستاید که جهان و هرچه دارد برایش خاکروبه دانی زشت و عفن است و مگسانی بر آن انبوه، دلی که جز زیبایی و جز ایمان و جز دوست داشتنی نه از جنس این دنیا در آن راه ندارد دلی که از غرور خدا را نیز به اصرار من میستاید!
(دکتر شریعتی)