آدمها...
ای آدمها من بریده ام....
من خیلی وقت ها پیش از زندگی بیزار شدم...
من از بودن من از دیدن من از همه چیز بیزاز شدم...
اما راستش اگر بگویم
مرا از زندگی بیزار کردند....
نمی گویم کی ها مرا بیزار کردند.....
نمی گویم کی ها مرا به عمق درد رساندند....
اما میگویم من زاده دردم...
میگویم من درد لا علاج بودم....
دیگر نه آرزوی دارم و نه کینه ای...
آنچه در من انسانی بود از دست دادم...
گذاشتم گم بشود...
زندگانی ام برای همیشه گم شد.