وای باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسي نقش تو را خواهد شست
آسمان سربي رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
مي پرد مرغ نگاهم تا دور
واي باران باران
پر مرغان نگاهم را شست
در ميان من تو فاصله هاست
گاه مي انديشم مي تواني
تو به لبخندي
اين فاصله را برداري
تو توانايي بخشش را داري
دستهاي تو توانايي آن را دارد
که مرا زندگاني بخشد
چشم هاي تو به من مي بخشد
شور و عشق و مستي
و تو چون مصرع شعري زيبا
سطر برجسته اي از زندگي من هستي