یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

انگار

با اینکه تازه دیدمت اینگار یه عمره با منی
اینگار داری با اون نگات اسممو فریاد میزنی
چشات باهام غریبه نیست یه تیکه از خود منه
دلم داره با نفسام برای تو پر میزنه
تویی که با اومدنت دلم پر از جوونه شد
خونه ی ویروونه من بازم دوباره خونه شد
تویی که بودنت برام دلیله زنده بودنه
تمومه آرزوم فقط بدون تو نبودنه
دارم میرم ولی دلم میخواد باشم کنار تو
میترسم از اینکه یه عمر باشم در انتظار تو
بدون تو نمیتونم یه لحظه آروم بگیرم
اشکام سرازیر میشه و از غم و غصه میمیرم
آخه مگه به جز تو کی مونده تو این دنیا برام
دیگه کسی رو ندارم من موندم و خاطره هام
اما میدونم که باید دوریت رو به جون بخرم
از پیش تو باید فقط یه یادگاری ببرم
نه تقصیر تو بود نه من دنیا به کاممون نبود
قرارمون باشه یه جا اون ور گنبد کبوووووووووووووووود

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:گنبد کبود,غم,غصه,انتظار,دلیل,دنیا,خاطره,عمر,فریاد,انتظار,تقصیر,
  • اهای با تو هستم دنیای مجازی

    کتاب بازنشسته شد.دکتر ها آنلاین جراحی میکنند.مسافر ها آنلاین مسافرت میکنند.گشنه ها آنلاین غذا سفارش میدن.دانش آموزها با هم کلاسی ها و معلم هاشون آنلاین حرف میزنند.مدرسه هم اینترنتی شده.آمریکا موشک و ماهواره هاشو آنلاین هدایت میکنه!پول مجازی شده.فوتبال هم که رفته تو کامپیوتر ها. اما من نمیدونم تو چرا هیچ تغییری نکردی ...آره با تو هستم بی خود این ور اون ور رو نگاه نکن!تو دنیا سه میلیون کتاب خانه داریم ،تو دنیا 7 میلیون دکتر داریم، مسافرهای دنیا رو هم که نمیشه شمرد،گشنه هم که تمومی نداره(البته تو کشور ما که خدا رو شکر گشنه نداریم!!!!!)،دانش آموز هم که هممون یکی هستیم، خب پول هم که علف خرس نیست!! ولی مگه تو چه قدر بزرگی؟ها؟مگه چقدر بزرگی که این همه آدم(7 میلیارد) توی تو زندگی میکنند و مثلا یه خونه دارن توی تو!هی جالبه همه به خصوص خود تو بدونی که کوچیکی ولی بزرگ میای به نظر میای.خالی هستی ولی پر به نظر میای.تاریکی ولی روشن به نظر میای.دوری ولی نزدیک به نظر میای.غریبی ولی آشنا به نظر میای.من تو رو ساختم ولی خود ساخته به نظر میای .اصلا ولش کن من دیگه با تو کاری ندارم آخه مردم تو رو روشن میکنن و باهات کار میکنند خودت که تقصیر نداری تو دیگه برو خوش باش من با اونایی کار دارم که مشغولن با تو.

    javahermarket

    پاسخ جالب بهلول عاقل

    روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» می‌گذشت، دید خطیب مردم را موعظه می‌کند. ایستاد و به سخنانش گوش داد. او می‌گفت: جعفربن محمد عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان، در صورتی که آنچه از بندگان انجام می‌دهند خواست خداست و انسان از خود اختیاری ندارد. دیگر این که در روز قیامت شیطان در آتش می‌سوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمی‌کند.

    بهلول و طبیب

    دیگر این که خداوند موجود است؛ ولی نمی‌شود او را دید، در صورتی که این دروغ است و هر موجودی دیدنی است.

    آنگاه بهلول کلوخی از زمین برداشت و سر خطیب را هدف گرفت و آن را شکست و خون جاری شد، سپس فرار کرد. خطیب نزد خلیفه آمد و از بهلول شکایت کرد.

    خلیفه دستور داد بهلول را بیاورند و چون بهلول حاضر شد به او گفت: چرا چنین کردی؟

    بهلول گفت: علت را از خود وی سوال کنید. او می‌گوید: بندگان اختیاری ندارند و همه کارها به دست خداست. اگر اعتقاد او چنین است پس سر او را خداوند شکسته و من تقصیری ندارم.

    او می‌گوید: جنس از هم جنس خود متاثر نمی‌شود و عذاب نمی‌بیند وقتی انسان از خاک است چرا باید از همجنس خود متاثر و ناراحت شود؟

    او معتقد است که هر موجودی باید دیده شود. خلیفه از وی سوال کند که آیا این درد که او از این زخم احساس می‌کند دیده می‌شود؟! این را گفت و از نزد خلیفه رفت.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:بهول,عاقل,تقصیر,جنس,قیامت,شیطان,خلیفه,دستور,حاضر,اختیار,جنس,خطیب,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    انگار

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا