یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

آتش عشق تو در جان خوشتر است

آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش‌افشان خوشتر است

هر که خورد از جام عشقت قطره‌ای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است

تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است

درد عشق تو که جان می‌سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است

درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است

چون وصالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوشتر است

خشک سال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوشتر است

همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار گریان خوشتر است

javahermarket

هر روز زدلتنگی.....

هـــر روز ز دلــتــنــگــی جــایــی دگــرم بــیــنــی

هــر لــحــظــه ز بـی صـبـری شـوریـده تـرم بـیـنـی

در عـشـق چـنـان دلـبـر جـان بـر لـب و لب برهم

گــه نــعــره‌زنــم یــابــی گــه جــامــه‌درم بــیــنـی

در دایـــرهٔ گـــردون گـــر در نـــگـــری در مـــن

چــون دایــره‌ای گــردان بـی پـای و سـرم بـیـنـی

چـنـدان کـه دریـن دریـا مـی‌جـویـم و مـی‌پـویـم

از آتــش دل هــر دم لــب‌خــشــک‌تــرم بــیـنـی

از بـس‌کـه بـه سـرگـشـتم چون چرخ فلک بر سر

چــون چــرخ فــلــک دایــم زیــر و زبــرم بـیـنـی

در ره گــذرت جــانــا بــا خـاک شـدم یـکـسـان

تـــا بــو کــه بــرون آیــی بــر رهــگــذرم بــیــنــی

بــر خــاک درت زانــم تــا گــر ز ســر خــشــمــی

بـــر بـــنـــده بـــدر آیـــی بــر خــاک درم بــیــنــی

نــی نــی کــه نــمــی‌خــوام کــز مــن اثــری مــانـد

آن بـــه کــه دریــن وادی رفــتــه اثــرم بــیــنــی

تـــا در ره تـــو مـــویـــی هــســتــیــم بــود بــاقــی

صــد پــرده از آن مــویــی پــیــش نــظــرم بـیـنـی

چـون شـمـع سـحـرگـاهـی مـی‌سـوزم و مـی‌گـریم

چــون صــبــح بــرآ آخــر تــا یـک سـحـرم بـیـنـی

در مــاتــم هــجــر تــو از بــس کــه کــنـم نـوحـه

زیــر بــن هــر مــویــی صــد نــوحــه گــرم بـیـنـی

گــر آب خـورم روزی صـد کـوزه بـگـریـم خـون

گـر قـوت خـورم یـک شـب خـون جـگـرم بـینی

خـاک اسـت مـرا بـسـتـر خـشـت اسـت مـرا بـالـین

ور هــیــچ نــخــفــتــم مــن خـوابـی دگـرم بـیـنـی

خون جگر عطار خورد این تن و خفت ای جان

بــرخــیــز و بــیــا آخـر تـا خـواب و خـورم بـیـنـی

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:هر روز ,دلتنگی,رهگذر,خشم,خشک,اتش,عطار,خشت,جگر,بینی,
  • اي با توام که بي خبر..
    دل و سپردي به سفر ...
    منو گزاشتي با دلم
    بي يه نشوني در به در.
    من با توام رفتي کجا..
    اي غريب اشنا...
    چه ساده از من بريدي
    دل و سپردي به جاده ها..
    خسته شدم از اين به بعد...
    اسمت رو من نميبرم ...
    ميخاي بيا ميخاي نيا..
    نازت و من نميخرم...
    انگار نه انگار که يه روز ...
    خاطرهامون يکي بود...
    قول و قرارمون يکي...
    حال و هوامون يکي بود..
    هنوز گلهاي خشک تو..
    رو طاغچه اتاقمه
    عطر حضور تو ولي ..
    تو لحظه هاي من کمه...
    خسته شدم از اين به بعد...
    اسمت رو من نميبرم..
    تو نيستي و صدات هنوز ..
    مرحم زخمهاي منه..
    ترانه نگاه تو...
    مونس شبهاي منه.......
    ...................
    ..........
    ......
    ...
    ..
    .

    javahermarket

    گزیده ای از قصیده ی آبی خاکستری سیاه

    چه شبی بود و چه فرخنده شبی
    آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید
    کودک قلب من این قصه ی شاد
    از لبان تو شنید

    زندگی رویا نیست
    زندگی زیبایی ست
    می توان
    بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
    می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
    می توان
    از میان فاصله ها را برداشت
    دل من با دل تو
    هر دو بیزار از این فاصله هاست
    قصه ی شیرینی ست
    کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
    قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
    باز هم قصه بگو
    تا به آرامش دل
    سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
    گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت
    یادگاران تو اند
    رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
    در تمام در و دشت
    سوکواران تو اند
    در دلم آرزوی آمدنت می میرد
    رفته ای اینک ، اما ایا
    باز برمی گردی ؟
    چه تمنای محالی دارم
    خنده ام می گیرد

    (شعر از شادروان حمید مصدق)

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    آتش عشق تو در جان خوشتر است

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا