خیال کهنه
امشب خیال زخمی من پر کشیده است
سمت جنوب شرقی چشمت پریده است
امشب در این اتاق پر از خاطرات تو
چفیه، پلاک نقش تو را خوش تنیده است
هرچند قاب خاطره در هم شکست از آه!
از روزگار رفته که حسرت کشیده است
می خواهم از تو آه ... نگویم ، نمی شود
این شعر هم که خواب تو را باز دیده است
ای کاش رد پای من از عشق تو گم شود
آه این خیال کهنه کمی نارسیده است
در گرگ و میش خاطره های گذشته باز