اين دل...
اين دل
جز بر تو عاشق نشد
كليد اين دل
در دستان تو بود
پيشتر ها
بازش كردي
باهمان نوشته ها
كلامها
حرفها
...
اين دل
رنجهايي دارد اما
در عشق
يكه تاز است
مهرتو را دارد
و تو را هزاران بار بيشتر از اتفاق تو
كشف كرده است
اين آغ.ش جز تو هيچ چيزي را در بر نميگيرد..
به گوشه هاي من كه ميرسي
با تامل قدم بردار
تو با چراغي از مهر
با ب.سه اي از عشق
و با دستي كه هميشه محكم ميماند
درها را ميگشايي
تو پنهان درون مرا در ميابي
من
تمام اين خالي را براي تو نگه داشته ام
ساليان بسياري بايد
تا كه بر دروديوارش بياويزيم تمام عكسهاي مشترك
خاطراتمان را
بودنمان را
...
به يكه بودنت شك نكن
تو اسير قلب من شدي
و
من رهاي آغ.ش تو...