بيا از غم شكايت كن
بيا از غم شكايت كن
كه من هم درد تو هستم
بيا شكوه از دل كن
كه من نازك دلي خستم
..به توست خطاب من
نازنينم:
دلگير مباش
از رفتنش
از ماندنت
از دردهايت
هزاران بار مدارا را نواختم
و بسيار گريستم..
ميداني
مراهم ببخش
نميداني گاه كه عاشق ميشوم
از خودم دلگير ميشوم
گاه اگر از تو چيزي فراي بودنت و همراهيت ميخواهم
مرا ببخش
عاشق خودخواه است
خاصيتش اين است
نيازمند است
دلم ميخواهد چون هوايي تازه برايت باشم
بيايي نفس تازه كني
آرامشي برگيري
دوست دارم بداني كه تا چه حد براي دلت و براي دلم
براي سكوت و دلتنگي هايش
براي تمام دردهايش
براي همه اين تنهايي
.....
واژه دوستت دارم را
نواختم.