تا من از سفر برگردم
عشق
آخرين كلمه اي بود
كه به شاخه هاي درخت انار مانده بود
ما تا سحر دويديم
تا به درخت انار رسيديم
و عشق را از درخت انار جدا كرديم
تا به درخت انار رسيديم
انارها شكسته بودند.
اما صبح
از كلمه عشق آغاز شد..
بارها شب هاي شكفته را
در كلمه عشق
در آسمان
پس از رنگين كمان ديده بوديم
در سرنوشت
كلمه عشق
اتفاقي نمي افتد
ما يك بار در عمرمان
فقط يك بار گفته بوديم..
پي از رنگين كمان گفته بوديم:
برگ ها را از خيابان جمع كنيد
و در آلبوم بچسبانيد
تا من از سفر برگردم