یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

بخونید با حاله

کاش یکی بود تو اینترنت چایی پخش میکرد دیگه از پا کامپیوترم بلند نمیشدیم

.

.

.

تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون... تازه میفهمی چه غلطی کردی!!!!!!!!!!!!

.


.

.

.

میگن پول خوشبختی نمیاره ... ولی من ترجیح میدم توی لامبورگینی گریه کنم...

.

.

.

زوج خوشبخت : زن لال ـ مرد کر
زوج غریبه : زن کارمند ـ مرد کارمند

.

.

آیا از کمبود شخصیت رنج میبرید؟
آیا انسان بی مزه ای هستید؟
آیا از داشتن لهجه شهر و دیار خود رنج میبرید؟
اصلا نگران نباشید!
شما با خرید یک خودرو 200-300 میلیون تومانی با شخصیت ترین و با مزه ترین فرد روی کره زمین میشوید!
تازه به شما مهندس و دکتر هم میگن.!!
اینو شخصا دیدم که میگم!!!


.



.

عضنفر به دوس دخترش :
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم... چون شارژ ندارم!

.

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:خوشبخت,لهجه,شهر,رنج,میلیون,مهندس,شخصیت,کارمند,اتاق,مرتب,ترجیح,اینترنت,چایی,باحال,
  • برنامه‌نویس و یک مهندس

    یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.
    مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

    برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام
    همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.

    بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...

    javahermarket

    باید بذاری به مرد بودنش افتخار کنه ...!!!!!!!

    بعضی وقتا باید بلد نباشی ...
    بلد نباشی لپ تاپت رو که خراب شده درست کنی ...
    بعد زنگ بزنی بهش و با ادا بگی : " آقای مهندس ! لپ تاپم خراب شده .. چی کار کنم ؟ " ...
    و اون آروم و شمرده شمرده از پشت تلفن بهت بگه که چه کار کنی ... و تو
    قند توی دلت آب شه و هی قربون صدقه ی صدای مردونه اش بری و آخر سر با
    ذوق بگی : " ممنون مهندس .. درست شد " ...
    و به روی خودت نیاری که اصلا خرابی لپ تاپ در کار نبود و تو فقط دلت می خواسته به بهانه ای صداشو بشنوی .......

    بعضی وقتا باید شجاع نباشی ..
    . سرت رو کمی کج کنی و بهش بگی : " امروز باید برم جایی .. اما می ترسم تنهایی برم " ...
    و اون دستشو زیر چونت بذاره و بگه : " مگه من می ذارم زنم تنهایی بره فلان جا .. خودم باهات میام " ....
    و تو مثل یه دختر بچه لوس ذوق کنی و سرتو رو شونش بذاری و فکر کنی که چه خوبه تکیه گاه محکمی مثل اون داشتن .......

    بعضی وقتا باید مستقل نباشی ...
    صبح که داره برای رفتن سر کار آماده می شه ، بگی که می خوای بری خرید و پول نداری ...
    و اون دور از چشم تو بره توی اتاق و یواشکی پول بذاره توی کیفت و روی یک کاغذ، یه جمله ی عاشقانه بنویسه و بذاره همون جا ... بعدش بیاد توی آشپزخونه گونه ات را نوازش کنه و با مظلومیت بگه : " فعلا پول ندارم ! " ... و از خونه بزنه بیرون ...
    و تو یه ساعت بعدش وقتی داری اتاقو مرتب می کنی ، چشمت به پولای توی کیفت بیفته و حسابی ذوق کنی ... بعد پیامک بزنی بهش و بگی : الهی من فدای این همه زرنگی و مهربونیت بشم ........

    بعضی وقتا باید قوی نباشی ... باید پناه ببری به آغ و ش ش ...
    باید بگی که چقدر احساس امنیت می کنی وقتی کنارشی ... و هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه جای اونو برات پر کنه ...
    باید بذاری به مرد بودنش افتخار کنه ...
    به تکیه گاه بودنش ...
    به همسر تو بودنش......

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:همسر,مرد,افتخار,مستقل,عاشقانه,کیف,پول,مهندس,شجاع,احساس,امنیت,
  • قرار مهم

    مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
    مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ درجه ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱درجه۳۷ هستید.
    مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید
    مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟" مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
    مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.
    مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"
    مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:انتظار,مسئولیت,اطلاعات,قول,دقیق,بالن,ناگهان,مهندس,مدیر,داستان,حکایت,قرار مهم,
  • سرگرمی

    هر کاری میکنم آیفونم به اینترنت وصل نمیشه ؛ دکمه شو که میزنم در خونه باز میشه . . .
    .
    .
    لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون موقعِ تماشای تلویزیون هست توی تماشای خود تلویزیون نیست !
    .
    .
    حالا همه چی گرونه ها ولی من نمیدونم چرا همین که گوجه گرون میشه همه صداشون در میاد !
    .
    .
    از بچگی آرزوم این بوده که چشم چپ واکاشی زوما رو ببینم !!! بیست و چندمین بهار عمرم هم گذشت و من هنوز آرزو به دلم . . .
    .
    .
    “هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم”
    شاعر در اینجا به پهنای باند اشاره داشته است به زعم من !

    .
    .
    شما ژانر اینایی رو تصور کنید که تازه با هم ازدواج کردن و توی مهمونی جلو فک و فامیل تو یه بشقاب غذا میخورن …
    اه اه اه اه اه
    همه با هم هووووووووووووووووووق !!!............................................................................................................................................یعنی اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض نمرات امید دارن همونایی هستن که نصف شب بالا پشت بوم دنبال آرم پپسی میگشتن …
    .
    .
    یه بچه هم نداریم وقتی میریم مهمونی شیطونی کنه ما هم بزنیم زیر گوشش بشینه زار زار گریه کنه ، بعد خانمم بیاد از بچه دفاع کنه یکی هم بزنیم زیر گوش اون که دیگه تو مسائل پدر و فرزندی دخالت نکنه …
    .
    .
    تنها فایده ای که گرفتن مدرک مهندسی واسه آدم داره اینه که تو فوتبال با دوستا ، همه داد میزنن : مهندس پاس !
    .
    .
    بچه که بودم تو خونه فوتبال بازی میکردم ؛ برای اینکه حس فوتبال و بازی استادیومی بهم منتقل بشه و آرمانهای ورزش حفظ بشه رو فرش تف میکردم !
    دیشب.
    .
    بعضی از درخت ها واقعن بی شعورن … خیلی … چشمشون کوره …
    امروز صبح یک درخت بی شعور کور زده بود به ماشین یه دختره …
    درخت بی ادب …..........................................................................................
    .
    .
    اون تبلیغ بستنی میهن بود که گوساله میگفت شیر نمی خوام، بستنی هاش خوشمزه تره …
    هیچ فکر کردید اون گاو مادر چه ضربه روحی سنگینی خورد از این حرف ؟
    فکر کن یک عمر با خون دل بچه بزرگ کنی که پیر شدی عصای دستت بشه، بعد یک روز برگرده بهت بگه شیرت رو نمیخوام، بستنیهاش خوشمزه تره …
    .
    .
    ینی بعضیا گواهینامشون فقط به درد رانندگی با ماشین لباسشویی میخوره …
    .
    .
    به اون عزیزمون میگن : برج میلاد بلند تره یا برج آزادی ؟
    میگه برج آزادی !
    میگن چرا ؟ میگه چون پاهاش بازه، اگه پاهاشو ببنده بلندتر میشه !
    .
    .
    هروقت ساعت سه-چهار صب خوابیدم صبش عین آدم بیدار شدم …
    اما اگه دوازده-یک بخوابم باید با بیل بیدارم کرد …
    خدایا درخواست ری استور فکتوری داریم …
    .
    .
    خیلی دوست دارم یکی بهم بگه “قدر این روزاتونو بدونید” بعد بزنم پس گردنش و بگم دقیقا کدوم روزا ؟
    نشون بده با دست !
    .
    .
    دیشب نشسته بودم تو تاکسی رادیو خاموش بود، یه دختره سوار شد چهارراه بعدیش پیاده شد، یه پیرمرده هم سوار شد دو تا چهارراه اونورتر پیاده شد …
    هیچی دیگه اتفاق خاصی نیفتاد، منم پیاده شدم رفتم خونمون …
    .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:تبلیغ,گواهینامه,برج میلاد,لباسشویی,بچه,تصور,گوساله,لذت,جوک,سرگرمی,طنز,مهندس,فوتبال,,
  • بخونید با حاله

    کاش یکی بود تو اینترنت چایی پخش میکرد دیگه از پا کامپیوترم بلند نمیشدیم

    .

    .

    .

    تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون... تازه میفهمی چه غلطی کردی!!!!!!!!!!!!

    .


    .

    .

    .

    میگن پول خوشبختی نمیاره ... ولی من ترجیح میدم توی لامبورگینی گریه کنم...

    .

    .

    .

    زوج خوشبخت : زن لال ـ مرد کر
    زوج غریبه : زن کارمند ـ مرد کارمند

    .

    .

    آیا از کمبود شخصیت رنج میبرید؟
    آیا انسان بی مزه ای هستید؟
    آیا از داشتن لهجه شهر و دیار خود رنج میبرید؟
    اصلا نگران نباشید!
    شما با خرید یک خودرو 200-300 میلیون تومانی با شخصیت ترین و با مزه ترین فرد روی کره زمین میشوید!
    تازه به شما مهندس و دکتر هم میگن.!!
    اینو شخصا دیدم که میگم!!!


    .



    .

    عضنفر به دوس دخترش :
    عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم... چون شارژ ندارم!

    .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 25 تير 1391برچسب:بخونید با حاله,خوشبختی,پول,یهو,چایی,دوست دختر,مهندس,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    بخونید با حاله

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا