یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

نوبت ما که میشه پیر میشه زنجیر میشه لحظه

واسه ما همیشه زود دیر میشه لحظه

بودن و نبودنی که کاش بیرزه

همتی کن پای این سقف شکسته

نگو این سقوط آخر راهتو بسه

کم نشو تو وحشت باغی که سوخته

سکه خنده تو کی به غم فروخته

نگو تقدیر تو صد تا گره داره

قحطی نور رو نذار پای ستاره

نوبت ما که میشه پیر میشه زنجیر میشه لحظه

به خدا دو روز دنیا به بدیهاش نمیرزه

گریه کن برای عاشقانه دیدن

قد بکش شوق پریدن تو با من

واسه ما همیشه زود دیر میشه لحظه

کاری کن نفس کشیدنت بیرزه

کاش......

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:زنجیر,عاشقانه,شوق,پریدن,سقف,تقدیر,خنده,سکه,
  • داستان جالب

    "شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .
    به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است .

    سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
    ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
    ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید : در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .
    پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند . به سخن دانای ایرانی حکیم ارد بزرگ : "برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید ."
    ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود .

    javahermarket

    جوک و سرگرمی

    لعنتی این صحفه آی پد چقدر زود کثیف میشه .......
    .
    .
    ..
    متوجه شدید من آی پد خریدم یا بیشتر توضیح بدم ؟ :)............................................................
    .
    .-
    مرده شور شانس منو ببره امروز کیفمو زدن . بدبخت شدم! همه زندگیم توش بودشناسنامه ، کارت ملی
    دفترچه حساب بانکی،
    سه میلیون تومن پول نقد ،
    ۵ تا سکه بهار آزادی ،
    ۱۵ دستگاه خودروی ریو
    و میلیونها ریال جویز نقدی دیگر …
    هر ۵۰ هراز ریال هر هر روز یک امتیاز.
    .
    .
    ..وقتی برگهای پاییز و زیر پاهات له میکنی یادت باشه روزی بهت نفس رو هدیه میکردن بی شعور مگه تو نمی فهمی.................................................................................................................*صبح تو تاکسی نشسته بودم یهو موبایل راننده شروع کرد به زنگ زدن
    هیچی دیگه اونم جواب داد اتفاق خاصی نیوفتاد:................................................................................
    .
    ..آهای تویی که همیشه کنارمی
    .
    .
    .
    برو اونورتر خیلی جا گرفتی...................................................................................................چیه نگاه می کنی ؟ می دونم که داری از حسادت به من می ترکی ولی دلیل نمیشه هر اس ام اس سرکاری رو بخونی

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:نگاه,طنز,جوک,سرگرمی/جالب,جواب,دلار,سکه,حسادت,بدبخت,پاییز,موبایل,
  • حكايت اشتباه ملا نصرالدين

    ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آن طور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت : هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:ملانصرالدین,احمق,سکه,طلا,ثابت,نیرنگ,حماقت,منطق,حكايت اشتباه ملا نصرالدين,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    نوبت ما که میشه پیر میشه زنجیر میشه لحظه

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا