عاقبت لیلیِ ما، مثله گل های گلخونه
تو قاب سرد شیشه ای، پژمرده و دلخونه
حکایت عشق اونا، مثل برف زمستونه
اومدنش خیلی قشنگ، آب کردنش آسونه
قلب تو خالی از عشقو بی نوره، سوت و کوره
عاشق کشی مرامته، نگات سرده و مغروره
عشقو ببین توی نگاش از کینۀ تو دوره
یه کاری کن تو هم براش، چرا عاشقیتم زورههــه
زوره! عشق تو زوره! احساس همیشه کوره
هر جا خودخواهی باشه، انصاف از اون جا دوره
(((جوجه صورتی ها هم مواظب خودشون باشن..خیلی دور برداشتن!
رفیق من دوساله اینجا عرق میریزم ادعایی اما نکردم!! 2روزه اومدی مظلوم نمایی هم میکنی!!(( به موقعش همینجا چالت می کنم با یک قبر مخصوص)))
(((اما آفرین بهت موخه یک ملتو در دست گرفتی..خوشم اومد...ملتم که ساده و غم دیده..و بی خبر از واقعیت))
نه ...همین که هستی کافی نیست!
نمی دانی این فقط بودنهایت چقدر آزارم می دهد!
گویی که معلق در میان ِ نبودن های کابوس وارت ایستاده ام.
من تو را لبریز از خودت می خواهم…
با تمام نفس بریده گی هایت وقتی که سنگینی نام ِ مرا صدا می زنی
وقتی که هجوم ِ نگاه غریبانه ات،
قلعه ی قلب ِ سنگی ام را بی هیچ مقاومتی تسخیر می کند.
نه! همین که هستی کافی نیست!
من تو را شبیه خودت می خواهم…
شبیه لحظه هایی که دلبرانه آغاگر ِ دلواژه های شبانه ام می شوی
همین که فقط هستی ... کافی نیست
عشقم ناراحت نباش...
عشقم ناراحت نباش اگه دیگه بهت نمیزنگم یا اس
نمیدم ناراحت نباش اگه دیگه به دیدنت نمیام
آخه...
اخه یاد گرفتم
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشتم ..بی صدا کنم
عزيزم تو نگرانم نشو !!
یاد گرفتم
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
عزيزم تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....!
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
عزيزم تو نگرانم نشو !!
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت ...
به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر
دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر
پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را
قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر
میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم
برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر
دلم را درمیان نامه ام پچیده می یابی
کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در
درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد
تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر
میان برگ ماه پیچیده تقدیم تو میدارم
دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر
ولی حس می کنم یک روز درغُربت دل عاشق
دورازچشم تو می میرد کنار نامه ای آخر
چشم.
ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم
فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند
يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم
گذشت افسانه اين عمر كوتاه
گذشت افسانه اين عمر كوتاه
نشد كس از دل تنگ من آگاه
تو را همراه مِدانستم افسوس
تو هم بودي رفيق نيمه راه
تا ديار نيستي راهي نمانده
در سراي سينه جز آهي نمانده
حاصلي از عمر كوتاهي نمانده
به درياي طوفاني زندگاني
شكسته چرا زورق مهرباني
در اين شهر سر تا به دامن خموشي
بيا مردم از دوري مهرباني
كاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد
هركجا عشق آيد و ساكن شود ؛ هرچه ناممكن بود ممكن شود
*****
عشق يعني دل تپيدن بهر دوست ؛ عشق يعني جان من قربان اوست
عشق يعني خواندن از چشمان او ؛ حرفهاي دل بدون گفتگو
عشق يعني عاشق بي زحمتي ؛ عشق يعني بوسه بي شهوتي
عشق ، يار مهربان زندگي ؛ بادبان و نردبان زندگي
عشق يعني دشت گلكاري شده ؛ در كويري چشمه اي جاري شده
يك شقايق در ميان دشت خار ؛ باور امكان با يك گل بهار
*****
خدايا فراموشيم ده
لب بسته خاموشيم ده
چه حاصل ز هشياري دل
تو مستي تو مدهوشيم ده

داستان عاشقانه؟
دیدگاه شمانسبت به عشق........
دیدگاه شما نسبت به عشق
1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف) خرگوش
ب) گوسفند
پ) گوزن
ت) اسب
2- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) میمون
ب) شیر
پ) مار
ت) زرافه
3- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) سگ
ب) گربه
پ) اسب
ت) مار
4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف) شیر
ب) مار
پ) تمساح
ت) کوسه
5- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف) گوسفند
ب) اسب
پ) خرگوش
ت) پرنده
6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف) انسان
ب) خوک
پ) گاو
ت) پرنده
7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟
الف) دایناسور
ب) ببر
پ) خرس قطبی
ت) پلنگ
8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف) شیر
ب) گربه
پ) اسب
ت) کبوتر
جواب تست
1- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید.
الف: خرگوش– کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن
ب: گوسفند– مطیع و گرم
پ.: گوزن– زیبا و آداب دان
ت.: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.
2-- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است
الف. میمون – مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.
ب. شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ. مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد
ت. زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند
3- دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای در باره شما داشته باشد.
الف. سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم
ب گربه- شیک و زیبا
پ- اسب- خوش بین
ت. مار- انعطافپذیر
4- چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطهتان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید.
الف. شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن
ب. مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ تمساح- خونسرد، بیرحم، سنگدل
ت. کوسه- ناامن
5- دوست دارید چه نوع رابطهای با او برقرار سازید.
الف. گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلبها.
ب. اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.
پ. خرگوش- رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت پرنده- رابطهای پایدار و طولانی و بالنده
6- آیا به او خیانت می کنید.
الف.ا نسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمیکنید.
ب. خوک- نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت میکنید.
پ. گاو- خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.
ت. پرنده- شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.
7- درباره ازدواج چه فکر میکنید.
الف. دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.
ب. ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.
پ. خرس قطبی- شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.
ت. پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بودهاید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید
8- در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید.
شیر- شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمیافتید.
گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید..
اسب- شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید.
داستان عشق یک دختر
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟
هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و
گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟
لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟
دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟
معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم
لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید
و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...
من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هرکسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گرفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف در پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازاون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش
دوستدار تو (ب.ش)
لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود
معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی
لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان
لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟
ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان
دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد
آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...
بچه هاحتمامعنی عشقوبااین داستان فهمیدید........
سوال راجب عشق دختر-پسر؟
بچه هاچندتاسوال ازتون دارم دوست دارم صادقانه جواب بدین؟؟؟فقط صادقانه جواب بدین؟؟؟
1.دخترازودترعاشق میشن یاپسرا؟
2.باداشتن عشقشون کدومشون صادق تره؟
3.هوس بیشترباکدوم طرفه پسریادختر؟
4.واسه عشقای این دوروزمونه چه اسم های میشه گذاشت؟
5.ایاعشق دلیلیه واسه دوست داشتن دختر/پسر؟