نمی دانم از چه بگویم......
نمی دانم از چه بگویم از احساسم به تو که روزی آمد و خانه ی دلم را پر کرد؟؟
یا از روزی که دریافتم دل دیگری را می پرستی؟؟
یا از آرزو های پرپر شده ای که با چشم خود دیدم...نه!!
بگذار از آسمان بی ستاره ام بگویم ...
از سیاهی شب ....
که لحظه به لحظه بیشتر تنهاییم را به رخم می کشد ..نه!!
بگذار بگویم که هنوزم آرزویم هستی.....