****گـــل و خـــار*****
وقتی که باز صدای آب / می پیچه توی کوچه ها
پر میشه از عطر گل ها / انگار تموم دنیا
میشکُفه غنچه گلی / در آرزوی زندگی
براش همین کافیه که / بهش بگن تو خوشگلی
نگاه گل به آسمون / یه دَم کنارش ننشست
به بوته خار دم دست / دلش رو یک نفس نَبَست
چی شد / چرا این راه ، به سراب است
این همه ، خام و سست و خراب است . . .
یه روز یکی دید گلَ رو / خواست بچینه تاج سرُ
تیزی تیغ ها رو که دید / عقلش بهش گفت که نرو
گُلِ به خار گفت که چرا / نمیشی از من ، تو جدا
برو میخوام تنها باشم / تو خیلی زشتی به خدا
یه صبح سرد خیلی زود / بوته خار اونجا نبود
با همه عشقی که داشت / با دلی که شکسته بود
چشمای گل یه وقتی دید / که دستی اونو از شاخه چید
نگاه گل هر جا که گشت / بوته خاری رو ندید
چی شد / چرا این راه ، به سراب است
این همه ، خام و سست و خراب است . . .