یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

معادلات ریاضی پاسخ نمیدهد....!!!

در این زمانۀ بی اعتبار
که بزرگی را به متر مربع حساب میکنند
و ملاک زیبایی
نگاههای هر چه عمیقتر است

وقتی لبهای به خنده باز نشده هنوز
پای جرعه ای شراب
به لرزۀ بغض می رقصند
در این هنگامۀ دروغهای راست برای بقا !
در آن پیچ و تاب های زمان گمشده در خویش
و در پس تیک تاک ساعتی که میلش به خواب ، بیشتر از گذشتن است

من گاهی عمیق عمیق فکر میکنم
کاش در عهد دایناسورها می زیستم
و دلیل این همه ... را
نا برابری توجیه میکرد
... و معادلات ریاضی پاسخ نمی داد بی وزنی این همه ناعاشقانه ها را

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:ساعت,ریاضی,معادله,ساعت,لب,خنده,عمیق,جرعه,شراب,
  • دلنوشته حسین پناهی

    [-] اندازه متن [+]
     

    از شوق به هوا

    به ساعت نگاه میکنم

    حدود سه نصف شب است

    چشم میبندم که مبادا چشمانت را

    از یاد برده باشم

    و طبق عادت کنار پنجره میروم

    سوسوی چند چراغ مهربان

    و سایه کشدار شبگردان خمیده

    و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

    و صدای هیجان انگیز چند سگ

    و بانگ آسمانی چند خروس

    از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

    و خوشحال که هنوز

    معمای سبز رودخانه از دور

    برایم حل نشده است

    آری از شوق به هوا میپرم

    و خوب میدانم

    سال هاست که مرده ام ...

    صـدای پای تو که می روی

    صـدای پای مــرگ که می آید . . . .

    دیـگر چـیـزی را نمی شنوم !

    ...

    به خوابی هزار ساله نیازمندم

    تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

    و عادت حمل درای کهنه ی دل را

    از خاطر چشمها و پاها پاک کنم

    دیگر هیچ خدایی

    از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

    و آسمان غبارآلود این دشت را

    طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد

    دم به کله میکوبد و

    شقیقه اش دو شقه میشود

    بی آنکه بداند

    حلقه آتش را خواب دیده است

    عقرب عاشق.....


    صفر را بستند

    تا ما به بیرون زنگ نزنیم

    از شما چه پنهان

    ما از درون زنگ زدیم!

    شناسنامه

    من حسینم

    پناهی ام

    من حسینم , پناهی ام

    خودمو می بینم

    ...خودمو می شنفم

    تا هستم جهان ارثیه بابامه.

    سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش

    وقتی هم نبودم مال شما.

    اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم

    با من بگو یا بذار باهات بگم

    سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو

    ها؟!

    پیست!!

    میزی برای کار

    کاری برای تخت

    تختی برای خواب

    خوابی برای جان

    جانی برای مرگ

    مرگی برای یاد

    یادی برای سنگ

    این بود زندگی....

    شب در چشمان من است

    به سیاهی چشمهایم نگاه کن

    روز در چشمان من است

    به سفیدی چشمهایم نگاه کن

    شب و روز در چشمان من است

    به چشمهای من نگاه کن

    چشم اگر فرو بندم

    جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت

    کهکشان ها، کو زمینم؟!

    زمین، کو وطنم؟!

    وطن، کو خانه ام؟!

    خانه، کو مادرم؟!

    مادر، کو کبوترانم؟!

    ...معنای این همه سکوت چیست؟

    من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!

    ... کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...

    کـــاش !

    دیواره ها برای کوبیدن سر ناز کند

    گریزی نیست

    اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است

    باید سر به بیابانها گذاشت!

    در

    سلام ،

    خداحافظ !

    چیزی تازه اگر یافتید

    بر این دو اضافه کنید

    تا بل

    بازشود این در گم شده بر دیوار...

    سالهاست که مرده ام

    بی تو

    نه بوی خاک نجاتم داد،

    نه شمارش ستاره ها تسکینم...

    چرا صدایم کردی ؟

    چرا ؟

    بــی شــــکـــــ . . .

    جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند

    چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق

    جهـــانی بـــرای تـــــو. . .

    بهزیستی نوشته بود:

    شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد

    شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد

    پدر یک گاو خرید

    و من بزرگ شدم

    اما هیچکس حقیقت من را نشناخت

    جز معلم ریاضی عزیز ام

    که همیشه می گفت

    گوساله, بتمرگ

    لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند

    ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند...

    و اما تو! ای مادر!

    ای مادر!

    هوا

    همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد

    و هنگامی تو می خندی

    صاف تر می شود...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:حسین,پناهی,دلنوشته,زیبا,مادر,شوق,عکس,ساعت,نگاه,خوشحال,اسمان,کودک,درون,پنهان,عقرب,
  • کسی صدای مرا می شنود؟!

    دلتنگم دلتنگ...


    کسی صدای مرا می شنود؟!


    او گفت بر نخواهد گشت..


    پس من این همه زمان..


    چرا رفت و برگشت آونگ ساعت را شمردم؟


    پیر شدم از شوق انتظارش.. در جوانی..


    این بی انصافی است..!


    برای این همه عشق...


    برای این همه صبر..


    آه دنیا پاسخت چیست برای این همه درد...؟؟!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:دلتنگ,عشق,شور,بی انصاف,پاسخ,ساعت,دلنوشته,شوق,انتظار,جوانی,فروشگاه,اینترنتی,
  • وقتی حواست نیست

    وقتی حواست نیست

    نگاهت میکنم

    و حل میشوم در تو!

    هیچ میدانی

    در رویاهایم سر بر شانه ات میگذارم

    و

    وزش نفسهایم را بر سر انگشتانت میلغزانم؟

    راستی ساعت چند است؟

    باید بیدار شوم

    دیگر خواب هم گنجایش رویاهایم را ندارد!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:گنجایش,رویا,ساعت,نفس,نگاه,حواس,
  • .:حسودی میکنم:.

    حسودی میکنم
    به کبوترانی که پشت پنجره اتاقت
    لانه کرده اند
    به تمام ساعتهایی
    که منتظرت میمانند

    حسودی میکنم

    به اینکه میمیرند
    اگر روزی به دیدنشان نیایی
    میدانم دانه برایشان بهانه است
    تشنه چشمانت هستند
    درست مثل من
    حسودی میکنم
    به آنها که هر روز برای دیدنت
    بهانه ای دارند…
    کاش میشد
    کاش میشد هر روز
    هر ساعت
    هر لحظه
    بی دلیل
    تو را با تمام وجود در آغ وش بگیرم
    و فخر بفروشم به تمام
    پرندگانی که هر روز
    پشت پنجره ات صف میکشند

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 21 مهر 1391برچسب:اغوش,حسود,تشنه,چشم,بهانه,ساعت,لحظه,کبوتر,فخر,پنجره,دلیل,,
  • شخصیت شناسی با توجه به امضا

    از روی امضا، تا حد زیادی می توان به شخصیت افراد پی برد:

    کساني که به طرف عقربهاي ساعت امضاء مي‌كنند انسان‌هاي منطقي هستند

    كساني كه بر عكس عقربه‌هاي ساعت امضاء مي‌كنند دير منطق را قبول مي‌كنند و بيشتر غير منطقي هستند

    كساني كه از خطوط عمودي استفاده مي‌كنند لجاجت و پافشاري در امور دارند

    كساني كه از خطوط افقي استفاده مي‌كنند انسان‌هاي منظّم هستند

    كساني كه با فشار امضاء مي‌كنند در كودكي سختي كشيده‌اند

    كساني كه پيچيده امضاء مي‌كنند شكّاك هستند

    كساني كه در امضاي خود اسم و فاميل مي‌نويسند خودشان را در فاميل برتر مي‌دانند

    كساني كه در امضاي خود فاميل مي‌نويسند داراي منزلت هستند

    كساني كه اسمشان را مي‌نويسند و روي اسمشان خط مي‌زنند شخصيت خود را نشناخته‌اند

    كساني كه به حالت دايره و بيضي امضاء مي‌كنند ، كساني هستند كه مي‌خواهند به قله برسند

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 8 مهر 1391برچسب:امضا,دایره,بیضی,شخصیت,فامیل,اسم,عقربه,ساعت,خلاف,متین,خلاق,قله,منطقی,
  • كوك كن ساعتِ خويش !

    كوك كن ساعتِ خويش !

    اعتباري به خروسِ سحري، نيست دگر

    دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است

    كوك كن ساعتِ خويش !

    كه مـؤذّن، شبِ پيـش

    دسته گل داده به آب

    و در آغوش سحر رفته به خواب

    كوك كن ساعتِ خويش !

    شاطري نيست در اين شهرِ بزرگ

    كه سحر برخيزد

    شاطران با مددِ آهن و جوشِ شيرين

    دير برمي خيزند

    كوك كن ساعتِ خويش !

    كه سحرگاه كسي

    بقچه در زير بغل،

    راهيِ حمّامي نيست

    كه تو از لِخ لِخِ دمپايي و تك سرفه ي او برخيزي

    كوك كن ساعتِ خويش !

    رفتگر مُرده و اين كوچه دگر

    خالي از خِش خِشِ جارويِ شبِ رفتگر است

    كوك كن ساعتِ خويش !

    ماكيان ها همه مستِ خوابند

    شهر هم . . .

    خوابِ اينترنتيِ عصرِ اتم مي بيند

    كوك كن ساعتِ خويش !

    كه در اين شهر، دگر مستي نيست

    كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از ميكده برمي گردد

    از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي

    كوك كن ساعتِ خويش !

    اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر

    و در اين شهر سحرخيزي نيست

    و سحر نزديک است

     

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:کوک,ساعت,دیر,حمام,شهر,مستی,سخن,سحر,نزدیک,كوك كن ساعتِ خويش !,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    معادلات ریاضی پاسخ نمیدهد....!!!

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا