یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

معادلات ریاضی پاسخ نمیدهد....!!!

در این زمانۀ بی اعتبار
که بزرگی را به متر مربع حساب میکنند
و ملاک زیبایی
نگاههای هر چه عمیقتر است

وقتی لبهای به خنده باز نشده هنوز
پای جرعه ای شراب
به لرزۀ بغض می رقصند
در این هنگامۀ دروغهای راست برای بقا !
در آن پیچ و تاب های زمان گمشده در خویش
و در پس تیک تاک ساعتی که میلش به خواب ، بیشتر از گذشتن است

من گاهی عمیق عمیق فکر میکنم
کاش در عهد دایناسورها می زیستم
و دلیل این همه ... را
نا برابری توجیه میکرد
... و معادلات ریاضی پاسخ نمی داد بی وزنی این همه ناعاشقانه ها را

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:ساعت,ریاضی,معادله,ساعت,لب,خنده,عمیق,جرعه,شراب,
  • نمی دونم عنوان ای شعر رو چی بذارم

    گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

    گاهی تمام حادثه از دست می رود

    گاهی همان کسی که دم از عقل میزند

    در راه هوشیاری خود مست می رود

    گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

    وقتی که قلب خون شده بشکست میرود

    اول اگرچه با سخن از عشق آمده

    آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

    گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند

    وقتی غبار معرکه بنشست می رود

    اینجا یکی برای خودش حکم می دهد

    آن دیگری همیشه به پیوست می رود

    وای از غرور تازه به دوران رسیده ای

    وقتی میان طایفه ای پست می رود

    هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ

    بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

    این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست

    تیریست بی نشانه که از شصت می رود

    بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند

    اما مسیر جاده به بن بست می رود

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:مسیر,جاده,بن بست,کمان,خنده,تلخ,غوغا,عقل,حادثه,هوشیار,
  • زور که نیست...

    خسته ام از تظاهر به ایستادگی
    از پنهان کردن زخم هایم
    زور که نیست !
    دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
    با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
    ............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
    میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
    چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
    خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
    میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:زندگی,خسته,دلیل,خنده,دنیا,فردا,تظاهر,امروز,
  • دنیا بیستون است، اما فرهاد ندارد

    دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد، و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است.
    مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد. دیگر کسی نقشی بر این سینه ی سخت و ستبر نمی زند. دنیا بیستون است و روی هر ستون، عفریت فرهادکُش نشسته است. هر روز پایین می آید و در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد. و جهان تلخ می شود.
    تو اما باور نکن. عفریت فرهادکُش دروغ می گوید. زیرا که تا عشق هست، شیرین هست.
    عشق اما گاهی سخت می شود؛ آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید.
    روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توان ردّی از عشق گذاشت، و گرنه هیچ کس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت.
    ما فرهادیم و دیگران به ما می خندند. ما فرهادیم و می خواهیم بر صخره های این دنیا، جویی از شیر و جویی از عسل بکشیم؛ از ملکوت تا مغاک. عشق، شیر و عشق، شکر؛ عشق، قند و عشق، عسل. شیر و شکر و قند و عسل و عشق، نه در دست شیرین که در دستان خسرو است.
    خسرو ما اما خداوند است.
    ما به عشق این خسرو است که در بیستون دنیا مانده ایم.
    ما به عشق این خسرو است که تیشه به ریشه ی هر چه سنگ و صخره می زنیم.
    ما به عشق این خسرو ...
    و گرنه شیرین بهانه است
    ما می رقصیم و بیستون می رقصد.
    ما می خندیم و بیستون می خندد. بگذار دیگران هم به ما بخندند. آنها که نمی دانند خسرو ما چقدر شیرین است

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:بیستون,خنده,عشق,شیر,دنیا,ریشه,سنگ,صخره,دنیا,مانده,تیشه,عشق,قند,دنیا,شیرین,فرهاد,بیستون,
  • راز گل شقایق

    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
    گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
    یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
    و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
    و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
    عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
    ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
    نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
    افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش
    گر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم
    بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
    شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
    چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
    بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
    و یک دم هم نیاسوده
    که افتاد چشم او ناگه به روی من
    بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
    ه آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
    به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم
    و او هر لحظه سر را رو به بالاها
    تشکر می کرد پس از چندی
    هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
    و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
    به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
    در این صحرا که آبی نیست
    به جانم هیچ تابی نیست
    اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
    برای دلبرم هرگز دوایی نیست
    و از این گل که جایی نیست
    خودش هم تشنه بود اما
    نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
    من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم
    دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
    نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
    دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
    که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
    دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه
    مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
    نشست و سینه را با سنگ خارایی
    ز هم بشکافت! ز هم بشکافت!
    اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
    زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
    نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
    به من می داد و بر لب های او فریاد
    بمان ای گل که تو تاج سرم هستی
    دوای دلبرم هستی بمان ای گل
    و من ماندم نشان عشق و شیدایی
    و با این رنگ و زیبایی
    و نام من شقایق شد
    گل همیشه عاشق شد

    javahermarket

    امید عبث

    می روم خسته و افسرده و زار
    سوی منزلگه ویرانه ی خویش
    به خدا می برم از شهر شما
    دل شوریده و دیوانه ی خویش
    می برم تا که در آن نقطه ی دور
    شست وشویش دهم از رنگ گناه
    شست وشویش دهم از لکه ی عشق
    زین همه خواهش بی جا و تباه
    ناله می لرزد می رقصد اشک.....

    آه که بگذار بگریزم من
    از تو ای چشمه ی جوشان گناه
    شاید آن به که بپرهیزم من
    عاقبت بند سفر پایم بست
    می روم خنده لب و خونین دل
    میروم از دل من دست بدار
    ای امید عبث بی حاصل.....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:امید,عبث,خنده,بی حاصل,گناه,تباه,دیوانه,افسرده,ناله,عاقبت,خواهش,دلنوشته,
  • نوبت ما که میشه پیر میشه زنجیر میشه لحظه

    واسه ما همیشه زود دیر میشه لحظه

    بودن و نبودنی که کاش بیرزه

    همتی کن پای این سقف شکسته

    نگو این سقوط آخر راهتو بسه

    کم نشو تو وحشت باغی که سوخته

    سکه خنده تو کی به غم فروخته

    نگو تقدیر تو صد تا گره داره

    قحطی نور رو نذار پای ستاره

    نوبت ما که میشه پیر میشه زنجیر میشه لحظه

    به خدا دو روز دنیا به بدیهاش نمیرزه

    گریه کن برای عاشقانه دیدن

    قد بکش شوق پریدن تو با من

    واسه ما همیشه زود دیر میشه لحظه

    کاری کن نفس کشیدنت بیرزه

    کاش......

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:زنجیر,عاشقانه,شوق,پریدن,سقف,تقدیر,خنده,سکه,
  • سرگرمی

    هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی

    با دمپایی فورا” نکوب رو سرش

    بی توجه از بغلش رد شو

    این کارت از صدتا فحش … براش بدتره !!!
    ...................
    به بزه میگن چرا زنگولت صدا نمی کنه ؟

    میگه گذاشتمش رو ویبره !...................................................................................................میدونی چرا خدا انیشتین و دکتر حسابی و نیوتن رو قبل از من آفرید ؟؟؟

    میخواست قبل از طراحی نمونه اصلیش چندتا نمونه آزمایشی بسازه …

    الان من در خدمت شمام !!!.....................................................................................................آیا می دانستید که اون زنی که برای اولین بار عبارت.

    “مردا همه مثل همه ن”

    رو به کار برد، یه زن چینی بود

    که شوهرشو تو بازار گم کرده بود...........................................................................................................................................استقاده از آسانسور در فیلم ها چه ایرانی چه خارجی!

    یارو باعجله میره سمت آسانسور و

    .

    فقط دکمشو میزنه بعد از پله ها میره بالا!!

    .بزرگترین نعمت اینه که اگه کسی پشت سرت حرف زد

    رفیقات با پشت دست بزنن تو دهنش :| .........................................................................................پلیسه به یارو میگه :

    گواهینامه داری؟

    میگه :

    بزار داشبورد رو ببینم

    شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته ...............................................................................

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:جوک,طنز,خنده,سرگرمی,افسوس,ماشین,سیگار,راننده تاکسی,لر,ترک,اصفهانی,رشتی,قزوینی,
  • بازم بیاین بهخندیم

    دقت کردین این گربه ها هم آدم شدن واسه ما ؟
    قبلنا هیبتی داشتیم. از دور پخ میکردیم 3 متر رو هوا بودن،
    حالا از کنارمون رد میشن، نگاه معنادار چن ثانیه ای هم میکنن!
    همینمون مونده به نشانه افسوس سرم تکون بدن
    .............

    به یارو میگن "تور" را تعریف کن؟
    میگه: مجموعه سوراخ هایی است که با طناب به هم وصل شده اند!

    ............................................................................................................دورت بگردم چیست؟
    دایره ای فرضیست که تا اطلاع ثانوی
    از فرد مورد نظر حمایت می کند!



    یارو میره ماشینشو بیمه كنه
    مسئول بیمه بهش میگه امیدوارم که هیچوقت از بیمه تون استفاده نكنید
    یارو هم میگه: امیدوارم تو هم از این پوله خیر نبینی!!!




    از مهمترین مزیت های زندگی در کانون گرم خانواده
    نسبت به زندگی مجردی
    "تقسیم پشه ها" بین اعضای خانوادست!!




    واسه داداشمون رفتیم خاستگاری
    ننه جون دختره میگه:
    2012 تا سکه به نیت المپیک لندن!!




    به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن
    به دودش حساسیت دارم
    میگه جوونای سن تو کراک میکشن
    تو به دود سیگار حساسی؟؟

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:جوک,طنز,خنده,سرگرمی,افسوس,ماشین,سیگار,راننده تاکسی,لر,ترک,اصفهانی,رشتی,قزوینی,
  • در حیرتم

    در حیرتم از مرام این مردم پست
    تا که بودیم نبودیم کسی،

    کشت ما را غم بی همنفسی

    تا که رفتیم همه یار شدند،

    خفته ایم و همه بیدار شدند

    قدر آئینه بدانیم چو هست

    نه در آن وقت که افتاد و شکست

    در حیرتم از مرام این مردم پست

    این طایفه ی زنده کش مرده پرست

    تا هست به ذلت بکشندش به جفا

    تا رفت به عزت ببرندش سر دست

    آه میترسم شبی رسوا شوم،

    بدتر از رسواییم تنها شوم

    آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،

    پیش رویم خنده پشتم پوزخند
    خنده.پوزخند

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:شعر ناب,طایفه,حیرت,جفا,ذلت,عزت,رسوا,تنها,خنده,پوزخند,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    معادلات ریاضی پاسخ نمیدهد....!!!

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا